كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





در كتاب هماى سعادت داستانى توجه مرا جلب كرد كه نجیب الدین (كه از علماى بزرگ زمان خودش بوده است ) نقل مى فرمود: یك شب در قبرستان بودم . دیدم چهار نفر بطرف قبرستان مى آیند و یك جنازه اى روى دوششان است . من جلو رفته و از آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم این عمل شمابه من اینطور مى رساند كه شما انسانى را كشته اید و نیمه شب قصد دفن آن جنازه را دارید كه كسى از راز و اسرارتان سر در نیاورد.گفتند: اى مرد خیال بد نكن زیرا مادرش با ماست . دیدم پیرزنى جلوآمد. من گفتم اى مادر چرا نیمه شب جوانت را بقبرستان آورده اى ؟گفت : چون جوان من معصیت كار بوده خودش چند وصیت كرده ، اول : چون من از دنیا رفتم طنابى بگردنم بینداز و مرا در خانه بكش و بگو خدایا این همان بنده گریزپا و معصیتكارى است كه بدست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته و نزد تو آوردم باو رحم كن . دوم : جنازه ام را شبانه دفن كن كه كسى بدن مرا نبیند و از جنایات من یاد كند و معذب شوم . سوم : اینكه بدنم را خودت دفن كن و لحد بگذار كه خداوند موهاى سفید تو را ببیند و بمن عنایتى فرماید و مرا بیامرزد، درست است كه من توبه كرده ام و از كرده هایم پشیمانم ولى تو این وصیتهاى مرا انجام بده .وقتى كه جوانم از دنیا رفت ریسمانى بگردنش بستم و او را كشیدم ناگهان صدائى بلند شد و گفت : اَلا اِنَّ اَوْلِیاء اللّه هُمُ الْفائِزُون بابنده گنه كار ما اینطور رفتار نكن ما خود مى دانیم با او چه كنیم .خوشحال شدم (كه توبه او پذیرفته شده ) و او را بطرف قبرستان آوردم .من از پیرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتم همینكه خواستم لحد را بچینم آیه اى را شنیدم كه بگوشم رسید الا ان اولیاء اللّه هم الفائزون از این داستان اینطور نتیجه میگیریم كه توبه شخص ‍ گنه كار مورد قبول واقع شده و خدا دوست ندارد بنده گنه كارش كه توبه كرده مورد اهانت قرار گیرد.

 

یا رب به درگاهت كنون

با چشم گریان آمدم

با ناله و شور و نوا

با آه و افغان آمدم

كردم بسى جرم و گنه

تا اینكه گشتم روسیه

بر درگهت اى پادشه

اینك پشیمان آمدم

دل از خطاها پر ملال

روئى ندارم از سؤ ال

مانند مرغ بسته بال

افتان و خیزان آمدم

رویم به روى خاك بین

با دیده نمناك آمدم

اى مالك املاك بین

با قلب سوزان آمدم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:جوان معصیت کار, ] [ 16:56 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 115
بازدید دیروز : 87
بازدید هفته : 202
بازدید ماه : 499
بازدید کل : 161785
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك